نه نسیمم که به هر کوه و چمن سر بزنم
نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم
از ازل داشته ام یک دل و دادم به یکی
نیستم عاشق اگر جز در دلبر بزنم
نه در خانه ببندد که براند ز درش
نه گذارد که جز این در، در دیگر بزنم
گاه بگشوده در رحمت و راهم داده
گاه در بسته که من بار دگر در بزنم
عهد و پیمانم از آغاز همین بود همین
که دم از آل علی تا دم آخر بزنم
دست من بشکند و پای من از کار افتد
گر دری غیر در خانهء مادر بزنم
وقتی ز نگاهت خبری داشته باشم
باید دل آشفته تری داشته باشم
از دورهء طولانی هجران تو بگذار
تا درد دل مختصری داشته باشم
آخر چه شود تا که به دریای فراغت
بر ساحل وصلت گذری داشته باشم
بر دامن تو دست توسل زدم آقا
تا خیمهء سبزت سفری داشته باشم
در حق من ای یوسف زهرا تو دعا کن
در فاطمیه چشم تری داشته باشم
آه ای بی بی جان!
غم موروثی تان گرچه تو را پیر نمود
بازهم شکر ندیدی چه سرش آوردند
بازهم شکر ندیدی که حرم می سوزد
از لبانش نشنیدی جگرش میسوزد
بازهم شکر کسی بود رکابت گیرد
محملت ناقهء عریان شده نیست
دست در حلقهء زنجیر نرفتی بانو
پیش چشم تو یتیمی به شبی گم نشده
دامنت شعله ندید
معجرت خاکی نیست
گیسوانت...
شهادت امام ثامن، علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد.
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است
من بدین طالع برگشته چه خواهم کردن؟
که ز مژگان سیاه تو نگونسارترم
هر گرفتار که در بند تو می نالد زار
می برد حسرت صیدی که گرفتار است
گر تو اش وعدهء دیدار ندادی امشب
ز چه رو دیدهء من از همه بیدارتر است؟
عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
دل ز قید غمت ای دوست رها نتوان کرد
هست دردی غم عشقت که دوا نتوان کرد
می توان دین و دل و عقل زکف داد ولی
رشتهء زلف تو از دست رها نتوان کرد
تا دل جام نشد خون به لبانت نرسید
از تو بی خون جگر کام روا نتوان کرد
به ره کعبه به پا رو، به ره عشق به سر
زان که طی مرحلهء عشق به پا نتوان کرد
چون نکو بنگری ای دل، دل و دلدار یکیست
آری از یکدگر این هر دو جدا نتوان کرد
اشک مظلوم کند خانهء ظالم ویران
در ره سیل بلی، خانه بنا نتوان کرد.