آه ای بی بی جان! غم موروثی تان گرچه تو را پیر نمود بازهم شکر ندیدی چه سرش آوردند بازهم شکر ندیدی که حرم می سوزد از لبانش نشنیدی جگرش میسوزد بازهم شکر کسی بود رکابت گیرد محملت ناقهء عریان شده نیست دست در حلقهء زنجیر نرفتی بانو پیش چشم تو یتیمی به شبی گم نشده دامنت شعله ندید معجرت خاکی نیست گیسوانت...
+
امروز بعد از مدتها اومدم پیامرسان، چندتا از پیامها رو داشتم واکاوی میکردم... می بینم دوستان قدیمی رفتن، احترامها کم شده. رفاقتها گروه گروه شده... خیلی ناراحت کننده است.