کدام جمعه؟
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد؟
سوار صاعقه، پا در رکاب خواهد شد؟
کدام جمعه ز تاثیر تابش خورشید
دلی که یخ زده، از غصه آب خواهد شد؟
کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس
بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد؟
کدام جمعه بگو یا محول الاحوال
در آسمان و زمین انقلاب خواهدشد؟
کدام جمعه به خورشید می خورد پیوند؟
کدام جمعه پر از آفتاب خواهد شد؟
به امید ظهور حضرتش
سلام
امروز برام یه روز موندگار شد. یه روزی که فکر نکنم حالا حالاها از یادم بره.
حالا چرا؟
یکی اینکه یه تنوعی بود و از این کسالت روزهای اخیر در اومدم.
دیگه اینکه با آدمهای زیادی روبرو شدم. و جالب تر اینکه از همه استانها هم شرکت داشتن.
تازه، همه شون جوون و نوجوون، پسرای شاد و بانشاط و قاری و حافظ قرآنی.
قم، میزبان مسابقات کشوری قرآن بسیج دانش آموزی بود و من هم افتخار اینرو داشتم که از طرف بسیج در خدمتشون باشم.
جو خیلی شاد و باحال و معنوی بود. از دیدن چهره های معصوم و نورانی، صدای دلچسب ، قدرت حفظ و صوت و لحنشون واقعا به وجد اومدم. باورم نمی شد اینها با این سن و سال بتونن این همه در زمینه قرآن، با استعداد و ساعی باشن.
در ضمن اساتیدی هم که برای داوری و سخنرانی اومده بودند از چهره های سرشناس بودند. مثل دکتر محمد حسین طباطبائی، حسن رضائیان که با صدای اذانش آشنا هستیم. محمدحسین سبزعلی، سید احمد مقیمی و... .
واقعا جاتون خالی بود.
حبیب دل ز چه رو من تو را نمی بینم؟
تویی عیان همه جا من چرا نمی بینم؟
جواب خویش دهم با زبان خویش به خویش
که من اسیر هوایم تو را نمی بینم
صفای عالم هستی صفای وصلم ده
که بی تو در همه عالم صفا نمی بینم
طبیب خسته دلان خسته ام ز هجرانت
عنایتی، که به جز تو شفا نمی یابم
نوای من، به دل بی نوا نگاهی کن
که بی نوای تورا من گدا نمی بینم
-------------------------------------
سحرخیز مدینه، کی می آیی؟
عزیزم، مادرت چشم انتظاره
شفای زخم سینه، کی می آیی؟
گفتم به دوست: از چه نهانی زدیده ام؟
گفتا ز بس که بی ادبی از تو دیده ام
گفتم که توبه کنم از گناه خویش
گفت از تو غیر توبه شکستن ندیده ام
گفتم به دست تو قلم عفو سرمدی ست
گفتا، بروی نامه زشتت کشیده ام
گفتم هزار راز نهان در دل من است
گفتا، نگفته راز نهانت شنیده ام
گفتم به اشک دیده زارم عنایتی
گفتا که گوهریست، که من پروریده ام.
خارم ولی به دامن جاری بود گلابم
پیش تو، دور از تو چون تشنه بین آبم
خواهی ببر به جنت خواهی بخوان به دوزخ
پیوسته کن عذابم اما مکن جوابم
مهرت گِل سرشتم، ذکرت گُل بهشتم
در زیر سایه تو برتر ز آفتابم
تو می کنی عنایت از لطف بی دریقت
من می کنم تلافی با جرم بی حسابم
محصول من گناه است ، پرونده ام سیاه است
ترسم که شعله خیزد، از پرده حجابم.