سیاست
سیاست واژه ای عربی است که ریشه آن السوس به معنای ریاست یا به معنای خلق وخوی می باشد، طبق تعریف اهل لغت السیاسه القیام علی(ع) الشی بما یصلحه 1
سیاست انجام واقدام بر چیزی طبق مصلحت آن است، اگر به حاکم وزمامدار سیاستمدار گفته میشود از آن است که در امور اجتماعی وعمومی توده ای مردم به مصلحت اندیشی، تدبیر واقدام می پردازد در زیارت جامعه کبیره در وصف معصومین(ع) ساسه العباد آمده است به این تدبیر امور و تامین مصالح مردم به عهده آنان است.
الف: سیاست در مکتب اموی:
سیاست در مکتب اموی، عبارت است از «تشخیص هدف و به دست آوردن آن از هر راه ممکن» سیاست مداران جهان نیز در گذشته و حال از واژه سیاست گو یا چیزی جز این نمی فهمیده اند. به واقع سیاست در مکتب اموی همان همان معنای رایج آن در عرف سیاسی حکومت های است که بر مبنای ارزشی استوار نیستند، ومعیار حق و باطل، جهت دهنده آنها در رفتار و تعامل نخواهد بود 2
برتراند راسل نیز سیاست را چنین تعریف می کند و می نویسد: انگیزه سیاسی در اکثر مردان ما، عبارت از نفع پرستی، خودبینی، رقابت عشق به قدرت می باشد. به عنوان مثال، در سیاست سر چشمه های اعمال انسانی، همگی از عوامل فوق الذکر می باشد. رهبری سیاسی که بتواند مردم را متقاعد نماید که او می تواند این خواسته ها را ارضا نماید، قادر است توده مردم را چنان زیر سلطه خود در آورد که معتقد شوند دو به علاوه دو پنج خواهد شد
در این نگرش سیاست بر محور تامین منافع دور می زند محور سیاست تامین منافع است از هر طریق ممکن اصول اخلاقی وارزشهای انسانی که به عنوان مانع ویک داد گاه با صلاحیت درونی جلو انحرافات اخلاقی سیاست مدار را بیگیرد وجود ندارد وسیاست مدار به جز تامین منافع به چیزی دیگر نمی اندیشد و سردسته این نوع سیاست معاویه است که می گوید الملک عقیم در این اندیشه سیاست بر محور قدرت می چرخد هدفی جز کسب قدرت، حفظ قدرت و گسترش قدرت ندارند برای دست یابی به اهداف خود از هر وسیله ممکن استفاده می کند و در این نگاه که سیاست معطوف به هدف است اهداف وسیله را توجیه می کند اگر تعریف ما از سیاست این باشد که در سیاست گذاری وسیاست ورزی اصول اخلاقی وانسانی رعایت نشود، امام علی(ع) سیاست مدار نبوده است چون در نگاه امام علی(ع) سیاست و اخلاق در هم تنیده و در هم آمیخته است نمی شود سیاست را از اخلاق جدا کرد وبرای رسیدن به قدرت اصول اخلاقی وانسانی را زیرپا نهاد مانند معاویه هدف ارسیاست کسب قدرت و اعمال قدرت اعلام می کند.
سیاست علوی
استاد محمد تقی جعفری(ره) با استنباط از مجموعه دید گاه ها ورهنمود های حضرت علی(ع) وبا توجه به سلوک عملی آنحضرت ، سیاست علوی را این تعریف می کند:« مدیریت وتوجیه وتنظیم زندگی اجتماعی انسان ها در مسیر حیات معقول3
سیاست در نگاه امام علی(ع) اداره استوار جامعه بر اسا س معیارهای الهی، وحرکتی حق مدارانه است که الملک سیاسة کشور داری سیاست است. وهر گز برای رسیدن به قدرت وحراست از قدرت به دست آمده هر کاری را روا نمی داند؛ بلکه به عکس، او توسل به ابزار نا مشروع را حتی به بهای از ست داددند قدرت صحیح، جایز نمی داند
بر پایه آموزهای علوی ، سیاست شناخت وبهروری از ابزار های مشروع در اداره جامعه وتامین رفاه مادی ومعنوی مردم است. 4
هدف از سیاست در مکتب علوی هدایت وتربیت جامعه وبرقراری ارزشها وعدالت اجتماعی است نه کسب قدرت وحفظ قدرت، سیاست درمکتب علوی تواءم با رعایت اصول اخلاقی وارزشی است امام علی(ع) در تصدی امور سیاسی متعهد است که منافع عمومی واجتماعی را بر حفظ قدرت ترجیح دهد به دست گرفتن قدرت در نگاه واندیشه علوی جز بر قراری عدالت ورفع ظلم، فلسفه ای دیگر ندارد « بزرگترین اشکال که منتقدین بر تدبیر مملکت داری امام علی(ع) دارند رفتار او با معاویه است... درست ترین وعاقلانه ترین راهی که در آن اوضاع واحوال،امیر المومنین می توانیست پیش گیر همان است که با منتهای قاطعیت پیش گرفت. درست توجه کنید جمعی می گویند چو ن اهل خدعه ومکرسیاسی نبود، چون دورغ وظاهر سازی در مذهب اخلاقی او راه نداست بناچار کاری کرد که هر کس مانند او باشد می کند.5
مهمترین مساله ای که امیر المومنین در بدو زمامداری در پیش داشت مسله ای امارت معاویه بن ابی سفیان درشام بود اهمیت این امر از سایر مسایل سیاسی خلافت علی(ع) بیشتر است وشاید می توان گفت : تمام یا لااقل بسیاری از مشکلاتی که پیش آمد از قبیل مساله حکمیت وقیام خوارج وحتی شهادت امیر المومین همه وهمه شاخه های متعدد این اصل اساسی است در مورد مساله امارت وحکومت معاویه ، امام علی(ع) دو راه در پیش نداشت یک طرف خواست عمومی وافکار عمومی که به خانه امام علی(ع) رجوع کرده از ایشان در خواست پذیرش حکومت واصلاح نابسامانیهای زمان حکومت عثمان را داشت .
وطرف دیگر معاویه وهوا داران حکومت او بودند که خواهان حفظ وضع موجود وادامه حکومت خود وتسلط بر مال راداشت در چنین شرایط ،امام علی(ع) نا گزیر باید برای ایجاد اصلاحات وبر قراری عدالت ورفع ظلم وبیداد گری از جامعه اسلامی ،اقدام به بر کناری معاویه کند وعواقب آن را نیز مانند جریان خوارج وحکمیت وشهادت آن حضرت را پذیرا باشند استبداد وخود رائ معاویه وفساد عمال دستگاه حکومت او وصرف بیت الماال در راه اغراض خاص سیاسی بحدی آشکار و مسلم بود که اغماض ومسامحه در این باب به هیچ چیز جز دنیا داری وسازش با ظلم از روی جاه طلبی تعبیر نمی شد.« از این رو امام عادل هرگز برای جلب نظر دیگران یا محکم کردن زمینه های نفوذ وسیطره حکومت خویش حا ضر نیست ازحق وعدالت عدول کند برای امام عادل صرف خواست یا تمایل جمعی یا حتی اکثریتی از جامعه در صورت تعارض با حکم الهی، لازم الاجرا نیست البته مردمی که با قیام، امام عادل را پذیرفته وبا بیعت خود، حکم اش را گردن نهاده باشند هر گز از امام شان جز رعایت حدود الهی واقامه حق وعدل نمی خواهند 6
این که می گوید اگر سیاست مداربود باید حکمیت رانمی پذیرفت ،باید گفت: اولا جریان حکمیت بر امام علی(ع) توسط یاران نا اهل ونا دان ایشان تحمیل شد نه اینکه بر اساس تدبیر سیاسی خویش آن را پذیرفته باشد وثانیا در نگاه امام علی(ع) سیاست توءام با رعایت اصول اخلاقی است نمی شود پیمان شکنی نماید سیاست ورزی وحکومت داری امام علی(ع) در راستای سنت وسیره پیامبر قرار دارد همان گونه که پیامبر خود را ملزم می دانیست، به رعایت پیمان های که با غیر مسلمین می بست امام نیز اخلاقا خودرا ملزم به رعایت آن می دانست. سیاست اخلاقی وارزشی امام ایجاب میکرد در مساله حکمیت خویشتن داری نشان دهد
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه کنید:
1--- دانشنامه امام علی(ع) ج6
2 حکمت اصول سیاسی اسلام ، استاد محمد تقی جعفری
3 سیاست نامه امام علی(ع) ، محمد ی ری شهری، ترجمه مهدی مهریزی
پی نوشت:
1- ر.ک. مجمع البحرین ج4 ص78به بعد لسان العرب ج6 ص107 به بعد
2- ر.ک. محمدی ری شهری، محمد سیاست نامه امام علی،ترجمه مهدی مهریزی نشر دار الحدیث
3- ر.ک. جعفری، محمدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام ص47
4- همان منبع ص27
5- ر. ک. سید حسن ،صدر،مرد نا متناهی 154
6- ر.ک .دانشنامه اما علی ج6 ص30
کرببلات
صحن و سرات
دلمو برده
ناز نگات
دلمو برده
لطف و صفات
دلمو برده
ماه شب تار
حسینه حسین
عزیز دادار
حسینه حسین
ضربان قلب منه
حسین
چه غریب و بی کفنه
حسین
__________________________
امیر علقمه
گل دو فاطمه
یل ام البنین
برام بسه همین
مجنون تو باشم، مولا
هر وجب از این زمین پر از غم و رنج و بلاست
دیگه طاقت ندارم به من بگو اینجا کجاست
که به لب رسیده جونم
جون دخترت سکینه
حاجتم فقط همینه
بیا برگردیم مدینه
__________________________
ستاره مثل تو، شب نداره
نغمه یارب، رو لب نداره
هیچ برادری مثل تو حسین
خواهری مثل زینب نداره
__________________________
کاشکی می شد بیام و،
کربلاتو ببینم
بیام پایین پای،
علی اکبر بشینم
دلای زار، هزار هزار،
جا مونده تو بین الحرمین
به یا اباالفضل و یا حسین
یا صاحب الزمان
چه طولانی شد
این عطش
چه طاقت سوز شد
این تشنگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیریست که دلدار، پنهان ز نظرهاست، دلها سوزانند و چشم ها تر، جگرها خون، قلبها درتپش فراق، تا روزی، ظاهر شود در نظرها.
ای غیب از نظر به خدا می سپارمت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهار بی خزان من
بـلای تو بـه جـان من
دیده من به راه تـوست
ایــــن دل نـــاقـــابل مــن
مــشتـری نـــگاه تـــوســت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرزویــم از شـکـفـتن اســت
در قدمت جان سپردن است
بـهشت من با تو بودن است
بیا گل نرگس
بیا گل نرگس
بیا گل نرگس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگـر مـــرا صــدا کـنی
دلـم پــر از صـفا کـنی
چه می شود تـفقدی
به حـال این گدا کـنی
جود و کرم از تو آیتی
تو ثمر هر عبادتی
کعبه من
کعبه من
کعبه من کن عنایتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای عــشق آسـمونـی
دوســتـت دارم مـی دونـی
الهی من فدات بشم
تـــو مــــوسـم جَــــوونـی
مـن کـه نـدارم از در خونت نشونی
تـا کی منو دنبال عـشقت می کشونی
مهدیا عشق تُو تو دل من زده جَوونِه
باز این دلم گرفته برات بَهونه
من مستِ مستِ مستم
پــیمـونــه تــوی دســـتم
با این که هر چی هستم
عـشقت رو می پـرستم
بخوای نخوای گدای می خونتم من
به جون هرچی مَرده دیونتم من
خراب اون نگاهای مستونتم من
مولانا یا ابا صالح.
همین:
افتتاحیه وبلاگ ققنوس
میلاد روح الله حضرت عیسی بن مریم را به تمام یکتا پرستان عالم تبریک میگویم
و اما:
اگر عیسی نفسش حق بود و مرده زنده کرد
زیر لـب یا عـلی گـفت و مـدد از عـلی گرفت
الآن که در حال تایپ اولین صفحه رسمی وبلاگم هستم احساس خوبی دارم راستش من اطلاعات زیادی از طراحی و ساخت وبلاگ ندارم و یک موقع مشکلی دیدید لطف کنید و بهم تو بخش نظرات اطلاع بدین. پیشاپیش ازتون ممنونم.
امروز سری به این ور و اون ور جهان اینترنت زدم و کنکاشی تو این دنیای مجازی کردم و با سایت ها و وبلاگ های زیادی آشنا شدم که در سمت راست به نمونه هایی که به دلم چسبید اشاره کردم و داخل لینک گذاشتم. بیشتر توی پارسی بلاگ سیر کردم و بعد یک سری به سایت اندیشه قم که مربوط به مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم بود زدم.
(اگه خواستید یه سر بزنید توی لینک، اندیشه قم گذاشتم)
یک سوال شرعی کردم تا جوابش رو به ایمیلم بفرستن. قصد تبلیغ ندارم اما نمیشه از طرح سایت و مطالب ارزندش گذشت که واقعا مطالب متنوعی داشت.
دارم فکر می کنم که وبلاگم رو پیرامون چه موضوعی ادامه بدم که هم جذاب باشه و هم خداپسند؟ (لطفا منو توی این تصمیم کبری یاری بدین)
همین: