نسیم از راه با عطر وصال یار می آید
کجایی دل؟ کجایی دل، بیا دلدار می آید
الا تجّار بازار محبت، از چه بنشستید؟
که امشب یوسف زهرا سر بازار می آید
به اشک انتظار از هر غباری چشم خود شستم
که قاصد با برات وعده دیدار می آید
چه غم دارم اگر در کلبه غم ناتمام ماندم
دلم گوید اگر تو ناتوانی، یار می آید
چو نتواند رود بیمار در نزد طبیب خود
طبیب از لطف، بالینِ سر بیمار می آید
مگر روییده از صحرا، گل باغ دل زهرا
که عطر لاله از خار سر دیوار می آید
خیال وصف یار امشب حرامم کرده خفتن را
که خواب آید اگر در دیده ام بیدار می آید
گرفته دیده ام از روی ناپیدای او نوری
که خورشید جهان آرا به چشمم تار می آید
بهار ماست از عطرِ گلِ باغِ جمالِ تو
وگر نه از گلستان بوی گل بسیار می آید