من که امشب ای خدا، در خونه ات جا ندارم روی اینکه بگیرم سرم رو بالا، ندارم میدونم چقدر بدم من، تو دیگه بروم نیار از خجالت جایی دیگه بین خوبا ندارم بسه، از این همه اشتباه خودم خسته شدم دیگه تاب زندگی با این خطاها ندارم به جون خوبات قسم آرزومه بیام ولی پیش بارگاهت، آبرویی اما دیگه ندارم زیر طاق آسمون فرشته هاتم میدونن من خجالت زده ام، میل ِ به دنیا ندارم
+
امروز بعد از مدتها اومدم پیامرسان، چندتا از پیامها رو داشتم واکاوی میکردم... می بینم دوستان قدیمی رفتن، احترامها کم شده. رفاقتها گروه گروه شده... خیلی ناراحت کننده است.