نه نسیمم که به هر کوه و چمن سر بزنم نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم از ازل داشته ام یک دل و دادم به یکی نیستم عاشق اگر جز در دلبر بزنم نه در خانه ببندد که براند ز درش نه گذارد که جز این در، در دیگر بزنم گاه بگشوده در رحمت و راهم داده گاه در بسته که من بار دگر در بزنم عهد و پیمانم از آغاز همین بود همین که دم از آل علی تا دم آخر بزنم دست من بشکند و پای من از کار افتد گر دری غیر در خانهء مادر بزنم
+
امروز بعد از مدتها اومدم پیامرسان، چندتا از پیامها رو داشتم واکاوی میکردم... می بینم دوستان قدیمی رفتن، احترامها کم شده. رفاقتها گروه گروه شده... خیلی ناراحت کننده است.