تو دلم یه دنیا حرفه که می خوام بگم براتون
تو بگو به من کجایی تا ببوسم خاک پاتون
آقاجون دلم گرفته مثل آسمون پاییز
می دونم مرغ دل من دوباره کرده هواتو
با خودم یه نذری کردم که اگه تورو ببینم
با همون نگاه اول جونمو بدم براتون
چه خوبه خونه قلبم، بشه جای تو همیشه
حک کنی رو صفحه دل نقش روی دلرباتو
چی میشه یه بار شبونه ردشی از کوچه قلبم
روی ماهتو ببینم یا که بشنوم صداتو
ما رو هم یه نیمه شب تو نماز شب دعا کن
تا صبا برام بیاره صدا و سوز دعاتو
بیا تا برات بمیرم که به عشق تو اسیرم
الهی به جون بگیرم همه درد و بلاتو
بیا تا دورت بگردم حالا که اسیر دردم
بیا ای یوسف زهرا ببوسم شال عزاتو
گفتی پر خون میشه چشمات مثل داغ شقایق
الهی که من بمیرم نبینم خون چشاتو
آقاجونم! لیلا تو، من مجنون، تو یوسف، من زلیخا، تو چشمه، من تشنه، تو آب و من سرابم.
ای دست معمار بزرگ آفرینش
بس نیست آیا این همه خانه خرابی
آقا بیا، تا که نگویند این جماعت
افسانه ای، افتاده در کنج کتابی
تو کیستی؟ نوری سوار مرکب باد
من کیستم؟ گرد و غباری ناگهانی
طاووس جنت! این زلف باشد یا که درشب آبشار است؟ این شانهی تو، یا که عرض کوهسار است؟ این چشم باشد یا دوچشمه نور و پاکی؟ این ابروان توست یا که ذوالفقار است؟ زیباترین ساحل لبان توست حتی، وقتی که کام خشکت آقا روزه دار است. پیراهنت کو؟ تا ز عطرش زنده گردد، یعقوب چشمی که تورا چشم انتظار است. فرقی ندارد در زمستان یا که پاییز، روزی که تو از راه می آیی بهار است.
هرچه بفرمایید ناگفته قبول است .
ای سوره آخر بیا، وقت نزول است.