امام رضا جونم، خودت میدونی چقدر دوستت دارم. آخرین باری که اومدم پیشت خیلی حال کردم. خدایی هیچ کجا واسم صفای حرمت رو نداشته. به طلبیدن اعتقاد نداشتم. اما اونجوری که مهمونم کردی، یقیین دارم که توو این مدت که نیومدم مشهدت، منو نطلبیدی.
برای دوباره دیدنت یه عالمه انتظار کشیدم. وقتی میبینم دوستایی که مدام میگن داریم میریم مشهد، حتی توو همین پیامرسان، به خودم میگم مگه چیکار کردم که مستحق این تنهایی شدم؟
خواهرت خیلی با معرفت تره، به خدا هر وقت دلم براش تنگ میشه کم نمیزاره.
دلم اسیر شهر طوسه
دیوونه شمس الشموسه
داره پایین پای آقا زمینو میبوسه
ضریحو توو دستش میگیره
تا عیدی نگیره نمیره
اومده که امشب برایِ، امامش بمیره.
کبوتر ایوون طلاتم
آواره صحن و سراتم
خدایی تا وقتی که هستم
گدای چشاتم، گدای چشاتم
مثل آهو، میون دامت افتادم
امشب امشب، به تو رسیده فریادم
همه میدونن مهربونی
حاجتای مارو میدونی
حرفای دل عاشقم رو
توو اشکام میخونی
با معرفت، نزار دفعه بعدی که میبینمت وقت جون دادنم باشه. چشم به راه کرمتما. نا امیدم نکنی.